معرفی کتاب| دختری کنار شط
به گزارش نوید شاهد همدان، شهیده مريم فرهانيان متولد سال 1343 در آبادان است که در سالهای آغازين جنگ تحميلی عراق عليه ايران بهعنوان امدادگر در بيمارستانی در نزديكی اروندرود فعالیت میکرده و در 13 مرداد سال 1363 در بمباران هوايی به شهادت میرسد.
اين اثر در 7 فصل با عناوین «خانواده»، «انقلاب اسلامی»، «مشارکتهای
اجتماعی»، «جنگ تحميلی»، «امدادگر جنگ»، «مددكار جنگ» و «شهادت» و عکسها، اسناد و
پیوست ها به چاپ رسیده است.
در بخشی از کتاب آمده است:
صبح روز 19/7/1359 تیپ زرهی دشمن با نصب پل شناور از کارون عبور
کرد و با دستیابی به جاده آبادان- اهواز راه را بر حدود 900 تن از مردمی که از آبادان
بهطرف اهواز درحرکت بودند، بست. مردها به اسارت برده شدند و زنان و کودکان آواره بیابان،
شیونکنان به سوی آبادان بازگشتند.برق شهر قطع شده بود. مردم شب شمع روشن کرده بودند
و برای آنکه نور آن علامتی برای دشمن نباشد، پردهها را کشیده بودند. فردایش همه مردم
به هم توصیه میکردند تا شیشهها را کاملاً پوشانده و نگذارند ذرهای نور از لای آن
رد شود.
بسیاری از مردم باعجله در حال ترک شهر بودند و مقداری از وسایل
موردنیاز را با خود میبردند. شبها هواپیماها پالایشگاه را میزد و روزها کاتیوشا.
رادیو حسابی طرفدار پیدا کرده بود و همه گوشها تیز اخبار دستاول شده بود. خبرهایی
از پیشروی عراقیها بهطرف شهر، نگرانی را دوچندان میکرد و بر سرعت تخلیه شهر از مردم
نیز لحظهبهلحظه میافزود. همراه حمیدیها و زهره آقاجری رفتیم بیمارستان هلالاحمر
و کمی کمک کردیم، برانکاردها را جابهجا کردیم. توی باغ بیمارستان توی راهروها و روی
زمین پر از مجروح بود، نمیتوانستیم کاری برایشان بکنیم. هنوز امدادگری و پرستاری از
مجروحان را خوب بلد نبودیم. میدویدیم پتو میآوردیم و میگذاشتیم رویشان. بعد دنبال
دکتر میگشتیم تا به هر کدامشان که وضع اضطراریتری داشت، رسیدگی کند. همه جای بیمارستان
پر از خون بود. رادیو دائم روشن بود و گه گاه صدای آژیر میآمد. مضمون خبرها این بود
که فلان جا را زدند و بهمان جا را بمباران کردهاند. آمبولانسها مرتبا در رفتوآمد
بودند.
این کتاب در سال 1391 و توسط انتشارات فاتحان به چاپ رسیده است.